Tuesday, May 5, 2020

درباره تجزیه امریکا

کد خبر 1069596
تاریخ انتشار: ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۹ - ۰۲:۰۰

 


یاسر جبرائیلی نمایه

پیرو پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۶، زخم تجزیه مجدداً سر باز کرد و به ویژه در کالیفرنیا فریاد تجزیه جدی‌تر از هر زمان دیگری بلند شد.
به گزارش مشرق، «یاسر جبرائیلی» در یادداشت روزنامه «جوان» نوشت:

۲۴ دی‌ماه ۱۳۹۸، یعنی روز چهاردهم از نخستین ماه سال جاری میلادی، و مشخصاً شش روز پیش از شناسایی اولین بیمار مبتلا به کرونا در امریکا، کتابی به قلم دکتر «فرانک باکلی»۱ استاد حقوق دانشگاه جرج میسون۲ و ستون‌نویس روزنامه نیویورک پست منتشر شد. «تجزیه امریکا: تهدید قریب‌الوقوع یک فروپاشی ملی»۳ هرچند درهیاهوی کرونا گم شد، اما به زودی مشخص شد ایده اصلی این کتاب، بیشترین قرابت را با شرایط امریکای پساکرونا دارد. آقای باکلی در کتاب خود استدلال می‌کند که امریکایی‌ها هیچ‌گاه به اندازه امروز دچار تفرقه نبوده‌اند و اینک کاملاً آماده تجزیه هستند. او می‌گوید دشمنی‌های تلخ حزبی، بن بست قانونگذاری، پذیرش فزاینده خشونت تحت لوای ارزش سیاسی و... نشان می‌دهند که در کشورهایی مجزا، زندگی بهتری نصیب مردم امریکا خواهد شد. باکلی می‌گوید امریکا بسیار بزرگ است و با استناد به آمار و اطلاعات نشان می‌دهد که اگر امریکا به کشورهای کوچک‌تری تقسیم شود، مردم آن شادتر و فساد نیز در آن کمتر خواهد بود. باکلی با اشاره به سابقه جنگ داخلی برای جلوگیری از تجزیه امریکا می‌نویسد که از این تجربه تلخ همواره به عنوان یک سند و شاهد برای تقبیح هر گونه تلاش جدیدی برای تجزیه استفاده می‌شود، در حالی که می‌توان بدون جنگ و خونریزی، و با مراجعه به صندوق آرا تجزیه را رقم زد.
چنانکه باکلی اشاره دارد، بحث تجزیه امریکا بحث جدیدی نیست. سال ۱۸۶۱ پیرو منازعه ایالات شمال و جنوب بر سر «حمایت گرایی و تجارت آزاد» و پیروزی آبراهام لینکلن در انتخابات ریاست جمهوری که طرفدار حمایت از تولید داخلی بود۴، کارولینای جنوبی بلافاصله پس از تحلیف لینکلن اعلام استقلال کرد و طولی نکشید که ۱۰ ایالت دیگر نیز به آن پیوستند و «ایالات هم پیمان امریکا»CSA) ۵) را تشکیل دادند. لینکلن علیه این ایالات اعلان جنگ کرد و پس از چهار سال و به قیمت جان حدود ۸۵۰ هزار امریکایی، این جنگ با پیروزی لشکر لینکلن به پایان رسید، «ایالات هم پیمان امریکا» که در دوره چهار ساله جنگ داخلی «جفرسون دیویس»۶ رئیس‌جمهورش بود، منحل شد و ایالات مستقل شده، مجدداً به ایالات متحده امریکا ضمیمه شدند. با پایان جنگ داخلی و شکست پروژه تجزیه، ایده استقلال ایالات زیر خاکستر رفت، اما هرگز خاموش نشد. سال ۱۳۸۸ راقم این سطور پژوهشی را درباره جنبش‌های تجزیه‌طلب موجود در ایالات مختلف امریکا انجام داد که نتایج آن طی سلسله مقالاتی با سرعنوان «امریکا تجزیه می‌شود» در روزنامه کیهان- و پس از آن در کتاب «ایالات متحده سابق» - منتشر شد. آن ایام امریکا در تب بحران مالی ۲۰۰۸ می‌سوخت و می‌شد از یک رابطه مستقیم میان این بحران و افزایش تحرکات تجزیه‌طلبانه سخن گفت. صدها شرکت و بانک امریکایی ورشکست شده بودند، طی سال ۲۰۰۸ حدود ۶ /۲ میلیون نفر بیکار شده بودند، در سال ۲۰۰۹ تعداد امریکایی‌های محتاج به غذا به ۴۹ میلیون نفر افزایش یافته بود، «تام ویلسک» وزیر کشاورزی امریکا به صراحت از ورود کشورش به دوره «توسعه منفی» به سبب گسترش فقر و نابرابری سخت می‌گفت و ۷۱ درصد امریکایی‌ها معتقد بودند نظام سیاسی‌شان نابود شده و قابل ترمیم نیست. در پایگاه‌های اینترنتی جنبش‌های تجزیه‌طلب، این جمله «توماس جفرسون» از بنیانگذاران امریکا را می‌شد به عنوان ترجیع‌بند مواضع تجزیه‌طلبان مشاهده کرد: «هرگاه هر شکلی از حکومت تبدیل به یک رژیم ویرانگر شود، حق مردم آن کشور است که آن را تغییر داده، یا نابودش کنند و حکومت جدیدی جایگزینش سازند»؛ و جنبش‌های تجزیه‌طلب معتقد بودند حکومت امریکا تبدیل به یک رژیم ویرانگر شده که باید تغییرش داد. با اینهمه، اما در آن دوره گزینه تجزیه چندان جدی گرفته نشد. جنبش «اشغال وال‌استریت» یا «جنبش ۹۹ درصدی‌ها» که ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۱ فعالیت خود را آغاز کرد، به‌زودی تبدیل به یک جنبش ملی علیه نابرابری در امریکا شد و بحث تجزیه به حاشیه رفت. اما چنانکه انتظارش می‌رفت، اشغال‌کنندگان بانک‌ها و شرکت‌ها به زودی با پرسشی اساسی درباره «گزینه جایگزین» مواجه شدند و، چون نسخه بدیل و معتبری برای وضع موجود نداشتند، به یک سری دستاوردهای حداقلی رضایت دادند، و آرام آرام شعله اعتراضات‌شان فروکش کرد تا بار دیگر نظام سرمایه‌داری بتواند از بحران بگریزد و خود را نجات دهد.
پیرو پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۶، زخم تجزیه مجدداً سر باز کرد و به ویژه در کالیفرنیا -به عنوان مستعدترین ایالت برای تجزیه- که انتخاب ۵/ ۶۱ درصد رأی دهندگان آن هیلاری کلینتون بود، فریاد تجزیه جدی‌تر از هر زمان دیگری بلند شد. هشتگ Calexit (خروج کالیفرنیا) که ترکیبی از دو واژه California و Exit است، در توئیتر ترند شد۷ و هزاران نفر که خواهان تجزیه کالیفرنیا از امریکا بودند، به خیابان‌ها ریختند.
یک هفته پس از برگزاری مراسم تحلیف ترامپ، جنبش تجزیه‌طلب «آری کالیفرنیا»۹ از دولت محلی مجوز برگزاری رفراندوم برای تجزیه را دریافت کرد. دفتر وزیر امور ایالتی کالیفرنیا اعلام کرد که این جنبش برای اینکه بتواند در نوامبر ۲۰۱۸ رفراندوم تجزیه برگزار کند، تا ۲۵ جولای ۲۰۱۷ فرصت دارد که ۵۸۵۴۰۷ امضا جمع آوری کند. اما آغاز این کمپین جمع‌آوری امضا با مطرح شدن بحث دخالت روسیه در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۶ و نیز حمایت روسیه از جنبش استقلال کالیفرنیا همزمان شد. تبلیغات سنگینی درباره منشأ روسی جنبش «آری کالیفرنیا» انجام شد و اعتبار آن را خدشه دار کرد. حضور لوئیس مارینلی۱۰ رئیس جنبش «آری کالیفرنیا» در روسیه، این شائبه را تقویت کرد و نهایتاً جنبش، با هدف بازسازی کمپین، احیای اعتبار و اثبات استقلال خود از مسکو، فعالیت‌هایش را تعلیق کرد و به تبع آن ماجرای رفراندوم نیز منتفی شد. چهارم جولای ۲۰۱۷، «مارکوس روئیز ایوانز»۱۱ ریاست جنبش را عهده‌دار شد و مدتی بعد، کمپین جدیدی را برای برگزاری رفراندوم تجزیه در روز پس از انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ امریکا آغاز کرد. سال ۲۰۱۷، خبرگزاری رویترز به اتفاق دانشگاه استنفورد یک نظرسنجی درباره گرایش مردم کالیفرنیا به تجزیه برگزار کرد که مشخص شد ۳۲ درصد کالیفرنیایی‌ها خواهان تجزیه از امریکا هستند. نسبت به سال ۲۰۱۴ گرایش به تجزیه ۱۲ درصد افزایش یافته بود.۱۲ آوریل سال ۲۰۱۹ با جدی شدن بحث تجزیه، سرویس جهانی بی‌بی‌سی در تحلیلی به قلم «راشل نوور»۱۳ به تبعات تجزیه کالیفرنیا از امریکا پرداخت و نوشت: «از دست دادن کالیفرنیا قطعاً ضربه سختی به اقتصاد امریکا وارد خواهد کرد. کالیفرنیا پنجمین اقتصاد بزرگ دنیا است (بزرگ‌تر از کل اقتصاد بریتانیا)، و مالیاتی که به خزانه دولت مرکزی می‌فرستد از هر ایالت دیگری بیشتر است. ارزش دلار سقوط خواهد کرد و ممکن است یورو و یوآن چین جای آن در اقتصاد جهانی را بگیرند. ایالات متحده جدید بدون کالیفرنیا جایگاه خود را در دنیا از دست خواهد داد. در دنیایی که کالیفرنیا مستقل شده است، بدبینانه‌ترین سناریو ادامه روند تجزیه ایالات متحده است».۱۴ با این حال بی‌بی‌سی معتقد بود احتمال تجزیه ضعیف است چرا که هیچ مسئله بنیادینی وجود ندارد که اختلافات میان کالیفرنیا و دولت مرکزی را شعله‌ور کند.
شیوع کرونا در ابتدای سال ۲۰۲۰، اما شاید همان مسئله بنیادینی باشد که می‌تواند آتش اختلافات را شعله‌ور کند. این اپیدمی، نه تنها خسارات سنگینی به اقتصاد کل امریکا وارد کرد، بلکه تنش سیاسی کم‌سابقه‌ای را میان دولت فدرال و ایالات رقم زد که چشم‌انداز روشنی برای آن دیده نمی‌شود. از یک سو در سه ماهه نخست ۲۰۲۰ رشد منفی ۸/ ۴ درصدی برای اقتصاد امریکا ثبت شده، ظرف ۶ هفته بیش از ۳۰ میلیون نفر بیکار شده‌اند، رکودی سهمگین‌تر از رکود دهه ۱۹۳۰ دامن‌گیر اقتصاد امریکا شده است؛ و از سوی دیگر امریکا در صدر فهرست جهانی مبتلایان و قربانیان کرونا قرار گرفته و هر ۴۴ ثانیه یک امریکایی جان خود را بر اثر ابتلا به این ویروس از دست می‌دهد. این است که حاکمان امریکا میان دوگانه «مرگ و رکود» گرفتار آمده‌اند. گروهی که شامل فرمانداران ایالات مهم هستند، خواهان تداوم قرنطینه تا کنترل کامل اپیدمی‌اند و در سوی دیگر، ترامپ قرار دارد که خواهان بازگشایی فعالیت‌های اقتصادی است. طرفداران ترامپ در ۱۲ ایالت با سلاح به خیابان‌ها ریخته و علیه تصمیمات ایالتی شوریده‌اند و رئیس‌جمهور رسما از آن‌ها در برابر فرمانداران حمایت می‌کند. ایالات کلونی‌هایی تشکیل داده و برای مدیریت اپیدمی به صورت مستقل از واشنگتن، با یکدیگر پیمان بسته‌اند. در این میان، ترامپ کمک مالی به ایالات گرفتار بحران را منوط به تبعیت از تصمیمات واشنگتن از جمله سیاست‌های مهاجرتی کرده و منازعه‌ای دیگر آغاز کرده است. فرماندار نیویورک می‌گوید این ایالت بسیار کمتر از پولی که به دولت فدرال پرداخت می‌کند، از آن دریافتی دارد و سناتورها و فرمانداران دیگر ایالات نیز توئیت زده و خواهان محاسبه داده و ستانده ایالت‌شان با واشنگتن می‌شوند. فرماندار کالیفرنیا می‌گوید کالیفرنیا یک «دولت-ملت» است و در سطوح و حوزه‌های مختلف، هر از چندگاهی منازعه‌ای جدید در می‌گیرد و پیکر فدرالیسم زخمی جدید برمی‌دارد. روزانه انبوهی از توئیت با مضمون تجزیه توسط شهروندان امریکایی منتشر می‌شود و معترضان، پرچم «ایالات هم‌پیمان امریکا» (CSA) را که نماد تجزیه است، در سطح شهرها و اماکن عمومی می‌چرخانند؛ تا جایی که «دیوید برگر»۱۵ فرمانده سپاه تفنگداران امریکا طی ابلاغیه‌ای حمل این پرچم را توسط نظامیان این مجموعه ممنوع کرده است.۱۶
واکنش فرانک باکلی، نویسنده کتاب «تجزیه امریکا» به این مشاجرات و تنش‌های بی‌سابقه، جالب توجه است: «ایالات امریکا به طرز فزاینده‌ای در حال انفکاک هستند... پس از بحران ۱۱ سپتامبر در میان مردم امریکا همبستگی عجیبی ایجاد شده بود. مردم در گوشه خیابان‌ها و ایستگاه‌های مترو جمع شدند و شمع در دست گرفتند... من انتظار داشتم پس از شیوع کرونا، اتفاق مشابهی رخ دهد، اما اینگونه نشد و من به این باور رسیدم که از هم گسستن امریکا بسیار محتمل‌تر از آن است که من در کتاب «تجزیه امریکا» که ماه ژانویه به چاپ رسید، به آن پرداخته‌ام... وضع ما بهتر از این‌ها بود. اما از زمان انتخاب دونالد ترامپ سمّی وارد روح امریکا شده است. این سمّ ما را از هم جدا کرده و ایده تجزیه را بیش از پیش جذاب کرده است. ما اینک آنچه بودیم نیستیم».۱۷

۲۱ فروردین ۱۳۹۹، خبرگزاری بلومبرگ تحلیلی را با تمرکز بر کالیفرنیا و به بهانه «دولت-ملت» خواندن این ایالت توسط فرماندار آن-گاوین نیوسام- منتشر کرد که موج جدیدی از بحث درباره تجزیه را ایجاد کرد: «نیوسام فرماندار کالیفرنیا، این ایالت را یک «دولت-ملت» خواند. این یک اشتباه لپی نیست. فدرالیسم همواره مشکلات خود را داشته است. اما تنش‌ها در حال افزایش است و حل و فصل‌ها به موازات تنش‌ها افزایش نمی‌یابد. کالیفرنیا یک پناهگاه برای پناهجویان است، اما واشنگتن مخالف مهاجرت است. در کالیفرنیا ماری‌جوانا کاشت و تجارت می‌شود، اما کاخ سفید محدودیت اعمال کرده است. دولت ترامپ حامی شدید آزادی اسلحه است، اما کالیفرنیا اعمال محدودیت می‌کند. مهم‌تر از همه اینها، شکست ترامپ در مواجهه با کرونا و حتی پرهیز از پذیرش مسئولیت، باعث شده است که کالیفرنیا خودش دنبال چاره‌جویی باشد. این تنش‌ها می‌تواند کالیفرنیایی‌ها را تحریک کند که درباره ایالت خود و رابطه آن با واشنگتن فکر دیگری بکنند».۱۸ کمتر از یک هفته بعد، خبرگزاری رویترز نیز در تحلیلی به افزایش احتمال تجزیه امریکا پرداخت و نوشت: «ناتوانی واشنگتن در رهبری یک پاسخ مؤثر به ویروس، احتمال تجزیه امریکای بزرگ را افزایش داده است. بحث تجزیه که زمانی تابو بود، الان تبدیل به یک موضوع در صفحه توئیتر ترامپ شده است».۱۹ اشاره رویترز به انبوهی از توئیت‌هایی است که با مضمون تجزیه ذیل توئیت‌های رئیس‌جمهور امریکا منتشر می‌شود.
اما شاید صریح‌ترین تعبیر را روزنامه لس‌آنجلس‌تایمز به کار برد که نوشت: «اپیدمی کرونا یک چیز را کاملاً روشن ساخته است: اینک زمان تجزیه امریکاست... ما به‌صورت درمانده و جبران‌نشدنی گسسته هستیم، زمان آن رسیده که دست از صحبت کردن درباره متحد شدن بکشیم و تنها کار معقول را انجام دهیم».۲۰ این روزنامه ضمن یادآوری تجزیه اتحاد جماهیر شوروی سابق به ۱۵ کشور در حدود ۳۰ سال پیش، به کنایه نوشت: «چرا ما نتوانیم همان کار را اینجا انجام دهیم؟»
این‌ها همه واقعیات صحنه امریکاست. اما با این اوصاف، آیا می‌توان گفت که تجزیه امریکا قریب‌الوقوع است؟ در پاسخ به این پرسش سه نگاه وهم‌آلود می‌توان شناسایی کرد. نگاه نخست، امریکا را شکست‌ناپذیر می‌داند و اساساً جایی برای طرح این مباحث در ذهن خود باقی نگذاشته است؛ نگاه دوم، از سوی دیگر بام افتاده و در تدارک برگزاری جشن تجزیه امریکاست؛ و نگاه سوم، سال‌هاست که سرگرم تحقیق و پژوهش و خواندن و گفتن و نوشتن درباره «افول امریکا» ست، اما طرح بحث تجزیه امریکا را برنمی‌تابد و تمایل دارد همچنان به بحث درباره افول اخلاقی و اقتصادی و اجتماعی امریکا ادامه دهد. در این نگاه، افول امریکا صرفاً و منحصرا در چارچوب «تضعیف امریکا» بحث می‌شود و جایی برای طرح امکان «تجزیه امریکا» به عنوان یکی از مصادیق افول و فروپاشی آن نیست.
بحث تجزیه امریکا را، اما باید واقعی دید و تحلیل کرد. واقعیت این است که مسئله تجزیه امریکا یک بحث ریشه‌دار است و موضوعی جدید و فانتزی و رؤیایی و سطحی نیست. تحولات پساکرونا در امریکا نیز به ما می‌گوید از سال ۱۸۶۵ یعنی پایان جنگ داخلی امریکا -و شکست نخستین پروژه تجزیه- تاکنون، بحث تجزیه هیچ‌گاه به اندازه امروز جدی نبوده است. اما آیا این‌ها بدین معنی است که امریکا در آینده نزدیک تجزیه خواهد شد؟ پاسخ این پرسش بلاتردید به تحولات آینده بستگی دارد. بحران کرونا می‌تواند نظیر همه بحران‌های یک قرن اخیر پدیده‌ای موقت و زودگذر باشد که امریکا از آن زخم‌های کاری بردارد، اما زمین نخورد و مجدداً کمر راست کند. اما اگر این بحران به درازا بکشد و شکاف ایجاد شده در رهبری امریکا تعمیق شود، ماجرا متفاوت خواهد بود.
باید توجه داشت که تاکنون همه آنچه درباره فساد و نابرابری و تبعیض نژادی و بحران اقتصادی و اجتماعی امریکا به عنوان مصادیق افول این ابرقدرت مطرح بود، در چارچوب حاکمیت و نظم سیاسی موجود مورد بحث قرار می‌گرفت و لذا فضا برای طرح گزینه «اصلاحات» و سردادن شعار «تغییر» کم نبود. کما اینکه باراک اوباما با شعار تغییر روی کار آمد. اما بحرانی که پس از کرونا در امریکا ایجاد شده، علت العلل همه آن ناکامی‌ها و شکست‌ها را متوجه رهبری امریکا و مشخصا نظم فدرالی کرده و مهم‌تر اینکه یک گزینه بدیل و جایگزین برای اصلاح نظام سیاسی موجود، روی میز قرار دارد و عنوان این گزینه «تجزیه» است.
تفاوت «امریکای تضعیف شده» با «امریکای تجزیه شده» برای جهان بسیار است. امریکای تضعیف شده، صرفاً نقش کم‌رنگ‌تری در معادلات جهانی ایفا خواهد کرد و با قدرت کمتری از نظم موجود پشتیبانی خواهد کرد. اما امریکای تجزیه شده، معادلات موجود را برهم خواهد زد و جهان آبستن نظمی جدید خواهد شد.
تجزیه امریکا ممکن است اتفاق بیفتد و ممکن است اتفاق نیفتد؛ مانند همه احتمالاتی که درباره مسائل بین‌المللی مطرح می‌شود. اما آنچه باید اتفاق بیفتد این است که «تابوی بحث درباره تجزیه امریکا» همانگونه که به تعبیر رویترز در امریکا شکسته شده است، در اذهان نخبگان ایرانی نیز بشکند، با این مسئله عقلانی برخورد شود و چشم بر واقعیات و احتمالات بسته نشود. امریکا را اگر واقعی ببینیم، برای رسیدن به بازدارندگی در مقابل آن، عملیات آفندی روی نقاط آسیب‌پذیرش، ولو با کمترین احتمال موفقیت، حتماً نسبت به مذاکره گزینه معتبرتری است.
<مشرق نیوز

بررسی بازداشت ایرانیان خارج از کشور در کمیسیون امنیت ملی مجلس


  •  دوشنبه / ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۹ / ۱۶:۴۴
  •  دسته‌بندی: مجلس
  •  کد خبر: 99021510965
  •  خبرنگار : 71234

  



بررسی بازداشت ایرانیان خارج از کشور در کمیسیون امنیت ملی مجلس

سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی گفت که طبق توضیحات نماینده وزیر خارجه در صورت منفی بودن تست کرونا دکتر حسین عسگری دانشمند ایرانی زندانی درآمریکا سریع به ایران برگردانده می شود، بازگشت او قطعی بوده و مشکلات از سر راه برداشته شده است.
به گزارش ایسنا، سید حسین نقوی حسینی در توضیح جلسه امروز کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس گفت: کمیسیون امنیت ملی در این جلسه به بررسی آخرین وضعیت دکتر عسگری دانشمند ایرانی زندانی در آمریکا و شرایط آزادی او با حضور مسوولان دستگاه‌های مختلف پرداخت. همسر دکتر عسگری نیز دعوت شده بود اما به علت بیماری و مساعد نبودن حالشان امکان حضور پیدا نکرد.
وی با اشاره به صحبت های ذوالنور رئیس کمیسیون گفت:‌ آقای ذوالنور با اشاره به آخرین وضعیت سیروس عسگری دانشمند ایرانی زندانی در آمریکا بیان کرد که تعدادی از شهروندان ایرانی از سوی قدرت‌های سلطه‌گر و به ویژه آمریکایی‌ها به بهانه‌های مختلف بازداشت شدند که از جمله آنها دکتر سیروس عسگری دانشمند ایرانی در اسارت آمریکایی‌ها بوده و مطابق اطلاعات ما در زندان های آمریکا دچار بیماری کرونا شده است. علاوه بر نگرانی درباره سلامتی و جان ایشان سوال اصلی این است که گناه یک دانشمند متخصص چیست؟
نقوی حسینی به صحبت های نماینده وزارت خارجه در این جلسه اشاره و اظهار کرد: نماینده وزارت خارجه گفت که دکتر عسگری از نخبگان و متخصصان کشور است و بنا بر آخرین خبر دیروز قرار بود تست کرونا گرفته شود و در صورت منفی بودن تست، قطعا سریعا به ایران باز گردانده می شوند. ایشان مبتلا به بیماری قلبی است و مشکلات سفر هم باید رعایت شود. به نظر می رسد بازگشت ایشان قطعی شده و موانع و مشکلات از سر راه برداشته شده است.
سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ادامه داد: طبق توضیحات داده شده دکتر عسگری به آمریکا رفت و آمد داشته و تحصیلات او آنجا بوده، فرزندانش آنجا هستند و دارای ویزای توریستی است. در همین ایام پروژه‌ای هم گرفته ولی آمریکایی‌ها خصمانه برخورد کردند چرا که ایشان در دادگاه های آمریکا تبرئه شده بود. در آن ایام وزارت خارجه حمایت‌ها و کمک‌های زیادی کرد تا در نهایت آبان ماه سال قبل تبرئه شد ولی خباثت آمریکا و برخی عوامل دیگر مانع سفر ایشان به ایران شد که اخیرا حل شده است. نماینده وزارت خارجه این موضوع را هم گفت که افراد دیگری غیر از دکتر عسگری نیز در آمریکا یا سایر کشورها به همین مشکلات گرفتار شدند.
به گفته وی، در ادامه این جلسه معاون وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح با ارائه گزارشی گفت که متاسفانه تعدادی از اتباع ما در سایر کشورها گرفتار هستند. ما در حوزه دفاع بیش از ۳۰ مورد داشتیم که به دلیل رفتار خصمانه آمریکایی‌ها گرفتار شده بودند البته با همکاری دستگاه‌های مربوطه جهت حل مشکل آنها تلاش‌های موثری صورت گرفت و وزارت امور خارجه در این زمینه نهایت تلاش و همکاری را دارند؛ اوهمچنین بیان کرد که در حال حاضر حدود پنج نفر به اتهام فعالیت های نظامی و دفاعی و بهانه های بیهوده اسیر هستند و بازداشت شدند. دکتر عسگری مورد بغض و دشمنی قرار گرفت و اتهامات بیهوده‌ای در زمینه فعالیت‌های غیر قانونی به وی وارد کردند که البته از همه اتهامات تبرئه شده است.
نقوی حسینی ادامه داد: در این جلسه نماینده وزارت اطلاعات نیز گزارشی از رویکرد خصمانه و دشمنانه آمریکایی‌ها علیه اتباع و شهروندان ایرانی ارایه کرد به ویژه برخورد آنها با کسانی که در انتقال تکنولوژی نقش داشتند چه ایرانی‌هایی که خارج از کشور ساکن بوده و آمد و رفت هم حتی نداشتند تا کسانی که سفر می کردند. در این زمینه آمریکایی‌ها از سرویس های اطلاعاتی سایر کشورها نیز استفاده می‌کنند؛ نماینده وزارت اطلاعات بیان داشت که در مورد سیروس عسگری نیز همین برخورد خصمانه صورت گرفت، وی از نخبگان و دانشمندان موثر کشورمان هستند که مشکل ایشان حل شده است اما آمریکایی ها به بهانه تحریم علیه جمهوری اسلامی ایران افرادی را تحت تعقیب قرار داده یا بازداشت کردند.
به گفته وی، ذوالنور در پایان جلسه گفت که دشمنی قدرت‌های سلطه‌گر مثل آمریکا طبیعی است که به خصومت و دشمنی خود ادامه دهد. جمهوری اسلامی در حال پیشرفت چشمگیری در حوزه علم و تکنولوژی است و به همین جهت همه دستگاه ها باید تمهیداتی را تدارک ببینند که تامین نیازها با کمترین هزینه صورت پذیرد و اگر شهروندی و اتباعی از کشور ما گرفتار این خصومت ها و دشمنی ها شدند باید مورد حمایت قرار گیرند و در جهت نجات، حمایت و جبران خسارات اقدامات لازم صورت پذیرد. قانون هم در این زمینه داریم و کمیسیون حمایت می کند.
انتهای پیام

ایسنا

ماه خردا در فرهنگ سنتی ایران

خردادگان جشن پاسداشت آب و گیاه و آبادانی                                        گرامی باد .... ایرج ادیب زاده: به فرخندگی هم نامی روز و ماه ...